برخیزید برخیزید برخیزید

برخیزید ای شهیدان راه خدا
ای کرده بهر احیای حق جان فدا

کز قطره قطره‌ی خون پاک شما
می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها

برخیزید برخیزید

برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد غرقه در بوسه خاک مزارتان

تا گیرد خونبهای شهیدان ز اهرمن
باز آمد رهبر ما پی یاری وطن

برخیزید برخیزید

جاویدان زندگی جوشد از خاک هر شهید
باز روید لاله از تربت پاک هر شهید

ای انسان چون شهادت سر آغاز زندگیست
مرگ سرخ رمز آزادی و راز زندگیست

برخیزید برخیزید


در عالم مایه سرفرازی شهادت است
پیش ما مرگ در راه ایمان سعادت است

هر کس او در ره عدل و دین ره‌سپر شود
در این ره گر دهد جان ز کف زنده‌تر شود

برخیزید برخیزید

از دشت کربلا هر زمان آید این پیام
در راه عزت و افتخار و شرف قیام

تا انسان تن رها سازد از بند بندگی
عاشورا بر مجاهد دهد درس زندگی ...

 

سالروز حماسه ی ۲۲ بهمن ، گرامی باد ...

میلاد نور مبارک ...

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتى نیست

در نظر قدر با كمال محمد ...

 

اذن به یک لحظه نگاهم بده ..

ای حرمت ملجا درماندگان ،
دور مران از درُ راهم بده ،

لایق وصل تو که من نیستم ...

اذن به یک لحظه نگاهم بده ...

 

 

+ ضامن هشتم اینه بی رغیبه ، ستاره ی مشرقیه غریبه ، سوی کبوتری که شد فراموش ، میشه که واکنی دوباره آغوش ؟ ...

شهادت حضرت محمد ( ص ) و سبط اکبرش تسلیت باد ...

 

سلام ، غریب تر از هر غریب
سلام ، مزار بی چراغ ، تربت بی زایر ، بهشت گمشده
سلام ، آتشفشان صبر ، چشمان معصوم ، بازوان مظلوم ، زبان ستمدیده
سلام ، سینه شعله ور ، جگر سوخته ، پیکر تیرباران شده
سلام ، امام غریب من ...


زآن طشت پر ز اشک خون در مقابلش
پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش
مظلوم چون على و به مظلومیش گواه
آن خانه نبى که بود در مقابلش

او حاصل نبوت و بیداد دشمنان
از آب شعله خیز ، شرر زد به حاصلش
عمر حسن ز عمر على سخت تر گذشت
تا آن که مرگ آمد و حل کرد مشکلش
از ورطه اى که بود کران تا کران ملال
موجى زد و رساند ، شهادت به ساحلش
هر مرد راست محرم دل همسرش ، ولى
غربت ببین که همسر او گشته قاتلش


از زهر ، پاره پاره و از صبر،  ریزریز
قرآن برگ شهادت بود دلش
چشمش به لطف اوست «مؤیّد» که دم زند
گاه از مصائب وى و گاه از فضایلش ...

*******

یا مسلمین صلوا علیه ...

تو در تمامي امکان، چو جان درون تني
نکوتري ز کلام و فراتر از سخني

اگر تمام نکويان شوند پروانه
تو در تجمّع آنان، چراغ انجمني

به «قُل اَنَا بشرٌ مثلکم» شدي توصيف
مباد اينکه بگويند حيّ ذوالمنني

رواست تا همه ارواح با خضوع و خشوع
کنند سجده تو را بس که نازنين بدني

چگونه وصف تو را گويم ؟ اي خدا مرآت !
که باب فاطمه و پيشواي بوالحسني ...

+ التماس دعا ...